***17 روز تا تولد گل پسر ما****
سلام ایلمان قشنگم
عزیزم تا تولد یکسالگیت ١٧ روز مونده و مامانی هم داره از استرس میمیره....امیدوارم یه تولد آبرومند و خوب از آب دربیاد البته اگه شما همکاری کنیچون همه میگن نی نی ها تو تولد اولشون یکم بد اخلاق میشن...امیدوارم شما اینجوری نباشی چون عاشق موسیقی و نی نای نای کردنی
دیگه گل پسر ما داره واسه خودش مرررررررررررررررررردی میشه چون داره یواش یواش حرف میزنه و مفهومشو میرسونه
*********************************************************************
مثلا وقتی چیزی رو میخوای میگی "نننننننننننننننننه.".البته نمیدونم چرا اینو میگی
*********************************************************************
موقعی که شیر میخوای میای بلوزمو میکشی پایین و میگی "ممه"
********************************************************************
تا بابایی رومیبینی میگی "بببباببببببا"وطوری خودتو میندازی بغلش که انگار من ازصبح داشتم شکنجت میکردم
********************************************************************
خودتو میندازی بغلمو میگی "ممممممممامممممممما"فدات شممممممممممم
********************************************************************
شدیدا و خییییییییییییییلی بد گاز میگیری و تا حد مرگ پوست ادمو میکشی
********************************************************************
بشگون میگیییییری شدیییییییییییییییییییییییییییییییید
*******************************************************************
تا یه آهنگ از کوچه یا یه جا میشنوی شرو به نانای کردن میکنیاینو خودم یادت دادم
*******************************************************************
دس دسی میکنی
*******************************************************************
عااااااااااشق داغون کردن لپ تاپی......بجز اسباب بازی با همه چی بازی میکنی
*******************************************************************
از همه چی میگیری و تاتی تاتی میکنی...واسه 2 یا 3 ثانیه میتونی خودتو نگه داری سرپا
*******************************************************************
هر کاری کنی واسههههههههههههههه ما شیرینه...فدات شم
................................................................
یادش بخیر پارسال این موقع ها مامانی و بابایی رفته بودن مکه و مامان بزرگ و بابازرگ هم امریکا بودنمنم همش دلهره داشتم که نکنه بخوای زود بیای و همه رو غافلگیر کنی....میترسیدم تو به دنیا بیای و من تک و تنها باشم.....ولی خدارو شکر تا اومدن مامانی و بابایی صبر کردی و صبح مهمونی اونا تشریف اوردی ولی مامان بزرگ و بابابزرگ نتونستن خودشونو زود برسونن چون بلیطشون واسه 3 تیر بود و نتونستن لحظه ی بدنیا اومدن اولین نوشون اینجا باشنمنم همش دلم میخواست اونا هم باشن...
ولی خوب یه سال از اون روزا گذشت و تو انقدر شیرین و خواستنی شدی که همه میخوان بخخخخخورنت
...................................................................